[ و گفته‏اند که در روزگار خلافت عمر بن خطاب از زیور کعبه و فراوانى آن نزد وى سخن رفت ، گروهى گفتند اگر آن را به فروش رسانى و به بهایش سپاه مسلمانان را آماده گردانى ثوابش بیشتر است . کعبه را چه نیاز به زیور است ؟ عمر قصد چنین کار کرد و از امیر المؤمنین پرسید ، فرمود : ] [ قرآن بر پیامبر ( ص ) نازل گردید و مالها چهار قسم بود : مالهاى مسلمانان که آن را به سهم هر یک میان میراث بران قسمت نمود . و غنیمت جنگى که آن را بر مستحقانش توزیع فرمود . و خمس که آن را در جایى که باید نهاد . و صدقات که خدا آن را در مصرفهاى معین قرار داد . در آن روز کعبه زیور داشت و خدا آن را بدان حال که بود گذاشت . آن را از روى فراموشى رها ننمود و جایش بر خدا پوشیده نبود . تو نیز آن را در جایى بنه که خدا و پیامبر او مقرر فرمود . [ عمر گفت اگر تو نبودى رسوا مى‏شدیم و زیور را به حال خود گذارد . ] [نهج البلاغه]

دختر مشرق

 
 
کودک درونم(دوشنبه 85 اردیبهشت 4 ساعت 3:8 عصر )

دلم خیلی ساکته و حسابی هم سکوت کرده، روز به روز حواس من داره  شفافیتش رو از دست میده، مثل زمانی که پلک نزدیک میکنی تا کور سویی رو ببینی از ساحل های دور دورررر.

میدونم زمان زیادی هست که در کابوس پریشانی خودم گرفتار شدم و مدام با خودم میگم: کی تموم میشه این روزهای سنگین؟؟ روزهایی که مثل تابستون دم کرده و داغه... روزهای مرطوب و شرجی تابستون که نفس تا خرخره بالا نمیاد.

لذت زندگی و خوشی داره فرار میکنه از من یا من دارم فرار میکنم اونم از همه چی!!

من دلم برایه خودم تنگ شده برای دوران  بچگی هام . برایه روزی که من یه بچه بودم یه کودک، کودکی که درونش شور بود و نشاط و خالی از هر غمی و فکری حتی ترس از خیلی چیزا و تو چشماش پر بود از آب و روشنایی، چه دورانی بود........

تو این گیر و دارها و تو این همه مشکلات فقط دنبال یه چیزم میدونین چی؟؟؟

کودک درونم چون نه نفرت، نه دروغ، نه فریب و نه شعار رو نمی شناخت و نمی شناسه. من کودک درونم رو میخوام..........

میدونم اگه برگردم به اون دوران و به کودک درونم هیچ وقت دیگه دلم نمیخواد بزرگ شم....

 



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 10  بازدید

بازدیدهای دیروز:5  بازدید

مجموع بازدیدها: 160520  بازدید


» لوگوی دوستان من «
» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ ? «
» اشتراک در خبرنامه «