سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همه چیز با انفاق کاستی گیرد، جز دانش . [امام علی علیه السلام]

دختر مشرق

 
 
قانون زندگی(شنبه 85 فروردین 26 ساعت 11:32 صبح )

ما آدما خیلی وقتا فکر می کنیم که هر چی ما می گیم و هر چی که انجام می دیم درسته. بعضی وقتا هم خودمونو صد در صد محق میدونیم و کمتر پیش می آد که جاده یا حتی گذرگاه کوچکی واسه اشتباهاتمون توی ذهنمون متصور بشیم.

هیچ شده به رفتارمون ، به نحوه برخوردمون، به طرز حرف زدنمون ، عکس العمل هامون و هزار تا برخورد دیگه که هر لحظه برامون پیش می آد فکر کنیم. نه...!

 هیچ وقت فکر می کنیم که شاید این کاری که من کردم جوابش بی اعتنایی بود؟ هیچ فکر می کنیم اگه همسایه به زور داره جواب سلاممو می ده، شاید به خاطر اینه که دیشب تا صبح از صدای ضبط ما نتونسته بخوابه ؟ اصلآ برامون مهمه که اون خوابیده یا نه!؟ شاید حوصله نداریم حتی سلام کنیم. که اون جوابمونو بده یا نده.

بعضی وقتا اون قدر شیفته خودمون و حرفامون می شیم. که فراموش می کنیم. که ما هم یکی از همین آدمایی هستیم که خدا آفریده تا از کنار هم بودن لذت ببرن . ولی حالا چی ؟ از عقاید خودمون یه قانون می سازیم که اگه کسی زیر بار این قانون نره اون وقته که می گیم " ای هیچی نوفهمه" (به زبان برره ای).

 نمی دونم بگم جالبه یا جای افسوس داره که ما نادانسته های خودمونو اونقدر جدی می گیریم که اگه کسی بخواد به اونا چپ نگاه کنه از قلمروی احساس ما بیرون می شه. واقعآ چرا؟ چرا باید قانون زندگی دیگران رو ما وضع کنیم واقعآ همه آدما باید اون جوری زندگی کنند که ما دلمون می خواد و یا هر وقت ما خندیدیم اونا بخندن و با گریه ما گریه کنن!

شاید پذیرش این موضوع سخت باشه ولی باید بپذیریم که هر کس برای خودش یه چارچوب فکری ترسیم کرده که قوانینش دراون جا وضع شده . کاش یاد بگیریم که به قوانین هم احترام بزاریم و اجازه بدیم پدران و مادرانمون همینطور باشن که هستن و پدر و مادر ها ،فرزندانشون رو همون طور که هستند دوست بدارند و همه وهمه ، دوست ،معلم، همسایه،کارگر، کارمند با قانون خودشون زندگی کنند تا اون جایی که این توهم براشون پیش نیاد که چارچوب فکری دیگران یه بی قانونی نابخشودنی هست که حداقل مجازات اون اینه که بگن :ای هیچی نوفهمه!


 



 
دلم بسیار گرفته است!!(دوشنبه 84 اسفند 22 ساعت 1:15 عصر )

دلم بسیار گرفته است، در پاشنه در ماندن و رفتن ایستاده ام و به خود می گویم این راه کدام است که نه پیش و نه پس میتوانم رفت ؟  همه آنهایی که در کنج خلوت دلم مونس شده بودند رفته اند. دور یا نزدیک، کم یا بیش، دلم بسیار گرفته است . از خویش ، از دوست یا آشنا. افسوس که چه زود خورشید مهرورزی رنگ غروب می گیرد درآشیانه عقاب و چه زود رنگ پاییز می گیرد همه سبزینه های عاشقانه و دوستانه. چه زود فراموش می شوم ازیادهای منتظر گذشته.

   

 

 

 



 
اعترافات یه دیونه(دوشنبه 84 اسفند 1 ساعت 12:10 عصر )

 

با بارش چند روزه بارون منم زنده شدم. چند وقت بود حس نوشتن نداشتم.

دیگه مثل سابق حوصله نوشتنو ندارم.

خیلی زیر بارون راه رفتم. یادمه زیر بارون عشق رو شناختم.کاش قلبامون به پاکی بارون بود.همه میگیم عاشق بارون هستیم ولی چرا وقتی باریدن میگیره همه چترامون رو بی هیچ خجالتی باز می کنیم؟

چرا یه ذره مردی و مردونگی و غیرت تو وجودمون نیست؟؟؟ چرا نمیخوایم حقیقت رو اونطور که هست بشناسیم و ببنیم چرا همه در حال فراریم؟؟؟ چرا، چرا، چرا؟؟!! همه این چراها دارند منو دیونه میکنند و خیلی از ابهامات دیگه که نمیدونم کی برام حل میشه ابهام نبودن ها و رفتن ها و نیستی ها باز دارم نیمة خالی لیوان رو میبینم چرا همه ما همیشه نیمه خالی رو می بینیم. دنیا خیلی قشنگه نباید گفت قشنگیش رو ندیدیم؟؟ بعضی موقع ها حس ها و دل تنگی هایی سراغمون میاد که مجبوریم خفشون کنیم و تو حسرت خاطرات شیرینمون غرق رویا بشیم، فکر میکنید چرا؟؟ اونقدر این دلتنگی ها گوشه دلمون میمونه که تبدیل به یه بت میشه که با هزار بدبختی هم نمیشه شکوندش. نمیدونم! اولین باره که اینطوری اینقدر راحت دارم حرفایه دلمو که چند روزه داره دیونم میکنه رو به این صورت بیان میکنم.

الانم دلم رو خفه کنم ساکت باشه بهتره چون داره بدجور خودش رو رسوا میکنه.

 

همگی موفق باشید

 

راستی تولد یه عزیز رو هم تبریک میگم.

 

 


 

 



   1   2   3      >
 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 2  بازدید

بازدیدهای دیروز:4  بازدید

مجموع بازدیدها: 157330  بازدید


» لوگوی دوستان من «
» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ ? «
» اشتراک در خبرنامه «