سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ساکت باش نه از روی گنگی که سکوت، زیور دانشمند و پوشش نادان است . [امام علی علیه السلام]

دختر مشرق

 
 
دلتنگ خدا(شنبه 84 بهمن 8 ساعت 12:5 عصر )
 

بار الها دیر زمانیست که زبان در کام فرو بسته ام، تا که شاید سرنوشتم را عوض کنی،وهر روز در اندیشه اینم که چگونه به تو معبودم نزدیکتر شوم!! آیا به راستی توان این کار را دارم؟

روزها را یکی پس از دیگری، وشبها را نیز سپری می کنم،ولی هیچگاه تو را از خود دور نمی بینم و هر روز از این بیهودگی خسته میشوم.

خدایا من را چه شده است؟ که هر روز که می گذرد نه تنها که از تو دورتر نمی شوم هیچ،بلکه آنچنان در قلبم جای گرفته ای که دیگر تنم همان قلبم است وقلبم هم مملو از وجود تو.

خدایا این چه دردیست که درمان ندادی،یا اگر هم که دادی به من ندادی یا اگر هم که دادی چرا چشم دیدن آنرا به من ندادی؟

پروردگارا می دانم که گناه کرده ام ولی نمی دانم که این تاوان کدامین گناهم می باشد که نه توان گریختن می دهی و نه جسارت رفتن و نه توان تحمل کردن.

 

 خاک ای بستر تنهایی من

همه ی عمر سفر کردم و

آخر به تو برمی گردم

همه ی عمر ز هر کوچه و

پس کوچه ی این راه دراز

همه جا گشتم و آخر

به تو بر می گردم.

.

همچو برگی در باد

در عبور از گذر تند زمان

من به هر سو رفتم

من به هر بانگ خوش آهنگ و

بد آهنگ زمان رقصیدم

فصلها را دیدم و دراین قصه ی تقدیر

چه خطها خواندم

چه خطرها دیدم

گاهی در اوج به خود بالیدم

گاهی در قعر زمین لرزیدم

همه وقت با دل خود بودم و تنها بود

لحظه ایی با دگران

مست و غزل خوان بودم

.

ولی ای خاک

ای بستر تنهایی من

همه را می دهم آخر

به تو برمی گردم

 



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 4  بازدید

بازدیدهای دیروز:28  بازدید

مجموع بازدیدها: 158820  بازدید


» لوگوی دوستان من «
» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ ? «
» اشتراک در خبرنامه «