• وبلاگ : دختر مشرق
  • يادداشت : بغض - حسرت - آه
  • نظرات : 1 خصوصي ، 11 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام هاتراي من . عزيز دلم . اينجا چه خبره ؟ چرا منو گيج كردي ؟ چرا اينقدر گيجم . اينهمه غم يعني چي ؟ عروسي يعني چي ؟ واي هاترا قلبم گرفت . نازنينم منو ببخش . اين مدت اينقدر غرق در اندوه پدر بودم كه از حال همه بي خبر موندم. عزيز دلم باز چي شده ؟؟؟ مگه قرار نشد تموم بشه ؟ مگه قرار نشد ديگه خودت به خودت ضربه نزني ؟؟ تا كي ميخواي اين تلخيهارو تكرار كني واسه خودت ؟مهربونم. عزيزم . نازنينم . الهي من بميرم براي دلت. تو روخدا- تو روخدا منو ببخش كه اين مدت تنهات گذاشتم. گل ياس بي خارم من باور كرده بودم كه قوي هستي و كاملا به خودت و احساست مسلطي و گذشته رو پشت سر گذاشتي و افق ديدت فقط آينده است. اما من اشتباه كردم. آره اشتباه كردم كه در مورد تو احساس آسودگي خيال كردم. بايد بيشتر متوجه تو مي بودم. واي هاتراي عزيزم نميدوني چقدر از دست خودم عصباني هستم.مهربونم بگو كه منو مي بخشي . بگو كه ازم رنجيده نيسيتي. دلم ميخواد باز باهم حرف بزنيم. بايد باهم حرف بزنيم . من نميتونم شاهد رنج تو عزيز گلم باشم . بايد باهم حرف بزنيم............ و اين قضيه عروسي ... واي چقدر گيج شدم .........