سلام به هاترا. بهترين و مهربانترين دختر مشرق زمين . نازنين نرگس. آبجي گلم.
سلام به تو وبه قلب مهربونت. نميدوني چقدر خوشحالم كه حالت خوبه . از نوشته هات بوي اميد مياد و اين دلگرمم مي كنه. من فكر مي كنم ادم بايد خيلي زلال باشه تا بتوني خدارو در آغوش بگيره. ميدوني هاترا جان گاهي ميرسه كه من هم اينقدر بهش نزديك ميشم كه ميتونم گرمي دستاشو تو دستم حس كنم. عطر حضورش رو به مشمام بكشم و وقتي خيلي بيقرارش ميشم ميتونم بغلش كنم همانطور كه فرزندي به آغوش مادرش پناه مي بره. واي چقدر شيرينه اين حس. و چقدر ناب. ميدونم كه تا كسي تجربه اش نكرده باشه نه مي فهمه و نه اور ميكنه. شايد هم به من و تو بخنده. ولي من دعا مي كنم همه ما بتونيم به اين لحظات نوراني و زلال برسيم
آدم همين است ،زير پايش را ،مورچه هاي زير پايش را ،حتي قلب مورچه هاي زير پايش را ميبيند ، ولي دريغ چه راحت ميگويد بي اختيار لگدشان كردم وبوته گلي را نديدم.
وبلاگ زيبايي داري .