ديد مجنون را يكي صحرا نوردٍ در ميان باديه بنشسته فرد صفحه اش از خاك وانگشتان قلم مي نويسد نام ليلي دم به دم گفت كاي مجنون شيدا چيست اين؟ مي نويسي نامه ، سوي كيست اين؟ گفت مشق نام ليلي مي كنم خاطر خود را تسلي مي كنم گر ميسر نيست بر من كام او عشق بازي مي كنم با ياد او
سلام خوبي؟ خوش ميگذره؟ دفتر عشق.. دفتر عاشقان آپديت شد... منتظرم.. شاد و پيروز باشي. در پناه حق........
باز من و جاري شطي ز نور
باز من و زمزمه هاي حضور
باز زلال نفس آب ها
روشني و وسعت مهتاب ها
جشن و چراغاني آيينه ها
فصل غزلخواني باد صبا
زمزمه هايي که خبر مي دهند
مژده ز ميلاد سحر مي دهند
مژده دري سوي خدا باز شد
سبزترين لحظه اعجاز شد
فصل گل آرايي سرمد رسيد
بوي گل از باغ محمد رسيد
باز شد از نور در ديگري
سر زد از آفاق ِ زمان ، کوثري
دانه ي الماس به بحر يقين
گوهره ي انجمن آراي دين
انجمن آراي زمان و زمين
لاله بکاريد که يار آمده
دختر زيباي بهار آمده
آيه نور است و گل باور است
لاله ي گلخانه پيغمبر است
ميلاد دخت رسالت ، كفو ولايت ، مادر امامت ، درياي
طهارت ، خلاصه ملك و ملكوت و عصاره رتبه جبروت بر زهرائيان مبارك باد.
سلام
روز مادر شما بگم مبارك بعد هم بايد بگم متن شما خيلي قشنگ بود بايد بگم من هم دنبال هيچ چيز نمي رم نه سواد دارم نه پول
خوب اگه قابل دونستي به بلاگ ما هم يه سر بزن ممنون مي شم
باي تا بعد