مناجات شب قدر
اي خدا اي فاتح هر مشكلم
وي همه آرامش جان و دلم
بشنو از دل راز يك بي آبرو
ده مجال گفتگويم، گفتگو
در شب احيا به تو رو كردهام
خويش را با توبه همسو كردهام
گرچه عمري با گنه بنشستهام
گرچه قلب صاحبم بشكستهام
صبر كن، از كيفر من بر حذر
تا كنم در خويش تجديد نظر
بهر تو خود را مهيا ميكنم
توبه را در خويش احيا ميكنم
هر كه بايد رفت چون فرزند نوح
توبه بايد، توبه از نوع نصوح
چونكه امشب بامنيبين زيستم
راضي از عمر گذشته نيستم
بر تو عمري بدگماني داشتم
بهر شيطان آشنائي داشتم
چون بگيرم آينه در دست خويش
فاش بينم، فاش، روي پست خويش
گرچه دل بد كرده تكفيرش مكن
بندهات برگشته تحقيرش مكن
هركه بر حال خراب خود رسيد
پيش از مردن حساب خود رسيد
هر كه گيرد آينه در پيش رو
كردههاي خويش بيند مو به مو
خويش را بيند كه خود با خود چه كرد
تا بداند سخت بايد توبه كرد
بايد از بگذشتهها عبرت گرفت
دست را بر زانوي همت گرفت
حال بايد وادي تحليف رفت
يا علي گفت و سوي تكليف رفت
سخت بايد نفس را بشكست و ماند
عهد و پيمان با شهيدان بست و ماند