چشمهايم را مي بندم و زير لب آرام آرام زمزمه مي كنم :گل من !زندگي ،بدون روزهاي بد نمي شود؛ بدون روزهاي اشك و درد و خشم و غم .اما ،روزهاي بد ، همچون برگهاي پاييزي ، شتابان فرو مي ريزند ، و در زير پاهاي تو، اگر بخواهي ، استخوان مي شكند ،و درختْ استوار و مقاوم بر جاي مي ماند.گل قشنگ من !برگهاي پاييزي ، بي شك ، در تداوم بخشيدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشيدن به تداوم درخت ، سهمي از ياد نرفتني دارند ...