سلام نازنين

كوتاه، مختصر اما پر از حرف

خيلي قشنگ بود

منم آپم و منتظر حضور سبزت

سلام.

راستش هنوز معني نفس رو درست نمي تونم بفهمم.

شايد معنيه غالب بودن يعني كنترل كردنه نه جنگيدن. يادمه هميشه شنيدم مبارزه با نفس...پس با اين حساب نفس بايد چيز بدي باشه كه بايد باهاش مبارزه كرد. و اگه نفس قسمتي از وجود و موجوديت ما باشه پس چرا بايد باهاش جنگيد...شايد غلبه بر نفس يعني كنترل احساسات و افكار...شايدم نفس فقط در اصل فقط يه نوع نفسه ولي خاصيت ما آدما اينه كه اونو تقسيم كرديمش حالا يا با افكار يا اعمال. يعني وحدانيت رو به سمت كثرت برديم. پس يه جور ديگه هم ميشه فكر كرد كه نفس رو ميشه انتخاب كرد...ويا شايدم پرهيزكاري خودش يه نفس متعالي باشه...يا بهتر بگم غلبه بر نفس يعني هماهنگي خود با خود.......والا مغز من كه همه اينا رو قاطي مي كنه...حالا نمي شد از نفس ننويسيد...سرم گيج رفت.

خوش و موفق باشيد.

سلام وبلاكت مهشره به منم سر بزن

-------------------------------------------باي

با سلام

غروب كارون به روز شد ... منتظر حضور گرمتون هستم ...

با سلام

غروب كارون به روز شد ... منتظر حضور گرمتون هستم ...

سلام دوست عزيز

اميدورم همه بتونن بر نفس خود غلبه كنن

به ديدن منم بيا

هميشه شنيديم كه بايد با نفس خودمون بجنگيم...

ولي هيچوقت نتونستيم قبول كنيم كه جنگ يعني كشتن بدون ترحم البته اگر دشمن واقعا دشمن باشه كه در اين مورد هست....

شنيدم كه بعضي وقتها اسبها كه ميخواستند از رودخانه رد بشند اگه آب خيلي زلال بوده و اسبها خودشونو ميديدند از رودخونه رد نميشدند چون تصوير خودشونو توي آب ميديدند و حاضر نبودند روي خودشون پا بگذارند و براي همين آب رو گل آلود ميكردند كه اسبها رد بشند.

ولي من كه ميفهمم جنگ با سياهي هاي درون خودم درسته چرا كم موفق ميشم نفس خودمو بشكنم

شايد چون خيلي چيزا رو از دست ميدم و برام سخته

شايد هم چون همش به دور و برم نگاه ميكنم و كمتر كسيو ميبينم كه به خوديت خودش توجه داشته باشه ، بلكه به بقيه بيشتر از خودش توجه داره كه چكار ميكنن و چه جوري زندگي ميكنند.

توقعي هم نيست كه آدم همش حواسش جمع باشه، اين يعني لغزش نه گناه...

ولي اين مهمه كه چي براي من و تو مهمه و هميشه دنبالش بوديم و بارها هم بهش رسيديم

همون چيزي كه حاضريم روز قيامت بخاطرش جواب پس بديم كه آره اين اعتقاد منه و توي زندگيم دنبالش بودم

اوه چقد حرف زدم

جوانمرد

گفتند: آن مرد ماهي گير است ، آن مرد از دريا ماهي مي گيرد. گفتند: آن مرد کشاورز است، آن مرد در زمين دانه مي کارد. جوانمرد گفت: چه نيکو که آن مرد ماهي گير است و از دريا ماهي مي گيرد و چه نيکو که آن مرد ،کشاورز است و در زمين دانه مي کارد.اما ...

نيکو تر مردي است که از خشکي ماهي مي گيرد و دانه اش را در دريا مي کارد.و نيکوتر از اين هر دو ، کسي است که مي تواند از آب ، آتش بگيرد و از زمين ، آسمان برداشت کند.ممکن را به ممکن رساندن کار مردان است، اما کار جوانمردان آن است که ناممکن را ممکن کنند.هزاران معجزه ميان آسمان و زمين معلق است. دستي بايد تا معجزه ها را تحويل بگيرد.و آن دست جوانمرد است.

‌عرفان‌ نظرآهاري‌

سلام

همه ي جنگها به خاطر اينه كه بعضي ها از پس خودشوم بر نميان...

موفق باشي

تا بعد