قصه زيباي مترسك رو هم خوندم. هر كس تصويري از مترسك داره. اما كي با دل مترسك همدله ؟؟؟؟ كي اشگهاي مترسك رو تو شبهاي جاليز مي بينه ؟؟؟ كي شكستن بيصداشو مي بينه ؟ كي زخمهاي بيشمار قلبش رو ميشماره و به اونها مرهم ميذاره؟؟؟ هيچكس. هرگز از جاليز رد ميشه فقط پوزخندي ميزنه و رد ميشه. اما مترسك در اوج صبوري همچنان لبخند ميزنه