وبلاگ :
دختر مشرق
يادداشت :
داستان من و تو افسانه قشنگي است
نظرات :
0
خصوصي ،
18
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
همسفر مهتاب
گل من هاترا . مهربون من . عزيز دلم سلام. سلام به تو و دل مهربونت. واي چقدر به تو بدهكارم. وقتي به ياد ميارم چقدر لطف كردي و من كوتاهي كردم دلم ميخواد از خجالت بميرم. نازنينم برات تو اون پست هم كامنت گذاشتم . حتما بخون. واما افسانه .... زندگي افسانه اي بيش نيست نازنين. ولي اين من و تو هستيم كه پايان اين افسانه را مي نويسم. ميتونيم خيلي قشنگ تمومش كنيم. ميتونيم نيمه كاره رها كنيم و بذاريم ديگران هرجور دوست دارند تمومش كنند. يا حتي ميتونيم خودمون تلخ تلخ تمومش كنيم. اما عزيزكم وقتي ميتونيم پايان شيريني به افسانه عمر بدهيم چرا كوتاهي كنيم ؟؟؟ چرا تسليم هر چه كه پيش مياد بشيم ؟؟ چرا بذاريم هركس قلمي برداره و تو كتاب زندگي ما هرچي دوست داره بنويسه . يا هر تصويري كه دلش ميخواد رسم كنه ؟؟؟ آخه چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مهربونم قلم سرنوشتت رو بدست هركس نده. يا خودت زيبا بنويس يا به دست كسي بده كه افسانه سراي قابلي باشه و افسانه بسازه كه در خور شان توست .............................